ما از سلاله سلمانیم
... انصار و مهاجرین برای تصاحب سلمان با هم مشاجره میکردند که پیامبر اکرم فرا رسید و فرمود سلمان از آن ماست، سلمانُ منا اهلَ البَیت.آری سلمان از خاندان بود. اما چگونه؟ او که هیچ رابطهی سببی و نسبی با پیامبر نداشت.
باید برایت بگویم که جان برادر، سبب و نسب برای انتساب تنهاست. اما جانها را چیز دیگری است به هم پیوند میدهد.روزی پیامبر فرمود: لَیسَ مِنَّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فِی کُلِ یَومٍ، آنکه هر روز خود را محاسبه نکند از ما نیست. و روز دیگر فرمود: سَلمانُ مِنَّا اَهلَ البَیت، سلمان از ماست!
پس حلقهی اتصال سلمان، همو که ما اکنون از تبار اوییم، با آل رسول، همان است که پیامبر فرمود. و من امروز به خود میبالم که در این سرا و از این ریشهام. اما باید بکوشم که آن حلقهی اتصال را از کف ندهم چونان که نسل به نسل در خاندان سلمان چرخیده تا به ما رسیده است.
آفرین بر تو ای سلمان که خود را از اهل بیت ساختی و آگاه باش که سلالهی تو نیز یک یک به تو میپیوندند. همین تازگیها، در همین قرن اخیر، مردی از این خاک بسان تو، برای شکستن طاغوت برخاست و چون از تو بود و چون تو بود، ما او را سلمان زمان نام نهادیم. امام را میگویم، آری خمینی، مردی که اهل حساب بود و از همان ابتدا حساب کار را تا نهایت خداگونگی کرده بود.
سلمان خوشحال باش که امروز و هر روز، در سرای تو، مردن و زنانی میزیند که، پیش و بیش از آنکه به نام و خاک تو ببالند، اهل حسابند و به مرام تو مینازند. همین است که اکنون، با آنکه هزار سال هم بشتر است که تو رفتهای، اما نام و کلام و مرام شما اهل بیت، آری سلمان، شما خاندان رسول، هنوز زنده است و هنوز صبحها، فرزندان تو با مراقبه برمیخیزند که مبادا دیوان ثرمایهی ایمانشان را تاراج کنند و هر شام به حساب مینشینند که از عیار آن چیزی کم نشده باشد.
سلمان، خاطرت تخت که ما مسلمانیم، و هرگز آنچه تو برای ما به یادگار گذاشتی را از کف نخواهیم داد.
خاطرت تخت که امروز هم آقا هست که مرا راه نماید، چنان که دیروز امام بود و ما را نجات داد. و دیروزهای دیگر مردانی دیگر.
و من میدانم برای فردا هم این خاک، نگینی نهفته دارد.
حسین عسگری؛ آخوندیجیتال